Asheq.tanha

منوی اصلی

به وبلاک باحال دوستی های ارزان خوش آمدی خیلی خیلی خش هندی هموطن

دسته بندی
لینک دوستان

سلام بدو لینک بده حال کن





آرشیو مطالب
1 شهريور 1392 7 خرداد 1392 2 خرداد 1392 3 ارديبهشت 1392 1 ارديبهشت 1392 7 فروردين 1392 5 فروردين 1392 1 فروردين 1392 2 مرداد 1391 1 مرداد 1391 3 دی 1390
نویسندگان
لینک های روزانه
برچسب ها
دیگر موارد

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

امکانات جانبی
پست ثابت
ن : داوود & حمید ت : یک شنبه 4 فروردين 1398 ز : 13:55 | +

http://roozgozar.comhttp://roozgozar.comhttp://roozgozar.comhttp://roozgozar.comhttp://roozgozar.comhttp://roozgozar.com http://roozgozar.com

 

به وبلاک داوود عاشق خوش آمدید !!!


 

 

از اینکه وبلاک منو انتخاب کردید صمیمانه ازتون ممنونم 

 

هرچی بخواهید اینجا پیدا میشه امیدوارم دست خالی بیرون نروید عزیزانم 

 

نظر یادت نره 

 

davood_hamid200@yahoo.com

 


 

ویدیو کلوپ فرهنگی مذهبی ابرار گزیر بزرگترین عرضه کننده سی دی های مذهبی
.:: ::.
آن بوسه
ن : داوود & حمید ت : جمعه 23 فروردين 1392 ز : 20:42 | +

  

!

سال 19 هجري اميرالمومنين عمر بن الخطاب _ رضي الله عنه _ لشكري را براي جهاد با روم فرستاد. "عبدالله بن حذافه سهمي" رضي الله عنه بههمراه اين لشكر بود.

قيصر روم داستانهاي زيادي درباره لشكر مسلمين و صدقايمان و فداكاريشان در راه عقيده شان شنيده بود و به سربازانش دستور داده بود اگراسيري از مسلمين گرفتند زنده به دربارش بياورند... از مسلماناني كه در آن جنگ اسيرشدند قهرمان اسلام عبدالله بن رواحه سهمي بود...

امپراطور روم نگاهي طولانيبه قامت عبدالله بن رواحه – رضي الله عنه – انداخت و سپس خطاب به او گفت: منپيشنهادي براي تو دارم!!
عبدالله پرسيد: چه پيشنهادي؟

قيصر گفت: پيشنهادمي كنم نصراني شوي... در آن صورت آزادت خواهم كرد و گرامي ات خواهم داشت
عبداللهدر كمال عزت رو به سوي قيصر كرد و گفت: هيهات! مرگ برايم صد بار از آنچه مرا به آنمي خواني با ارزشتر است!
قيصر [كه مي خواست او را آزمايش كند] گفت: من تو رامردي شجاع مي بينم، اگر پيشنهادم را بپذيري تو را در آنچه دارم شريك خواهمكرد.

اما عبدالله بن حذافه كه در غل و زنجير بود جواب داد: "حتي اگر تمامپادشاهيت را و تمام سرزمين اعراب را به من دهي تا براي يك چشم بر هم زدن از دينمحمد برگردم قبول نخواهم كرد"
قيصر گفت: پس تو را خواهم كشت!
عبدالله گفت: هركاري مي خواهي بكن!

آنگاه دستور داد تا عبدالله را به صليب ببندند و طوري كهعبدالله نشنود به نيزه اندازش دستور تا نيزه را ميان پاهاي عبدالله بيندازد... (تااو را بترساند)
و در اين ميان باز پيشنهاد خود را تكرار مي كرد اما عبدالله هيچتوجهي نمي كرد...

قيصر وقتي ديد اين كار فايده اي ندارد به آنها دستور دادعبدالله را از صليب پايين بياورند و دستور داد ديگ بزرگي پر از روغن كنند و بر آتشگذارند تا آنكه روغن به غليان آمد و سپس دستور داد دو نفر از اسراي مسلمان رابياورند و در برابر ديدگان عبدالله بن حذافه درون ديگ بياندازند...

وعبدالله ديد كه چگونه استخوانهاي آن دو شهيد بر روي روغن ظاهر شد...
سپسامپراطور رو به عبدالله كرد و باز او را به نصرانيت دعوت كرد اما عبدالله از قبل هممصمم تر شده بود!
امپراطور كه از او مايوس شده بود دستور داد تا او را درون ديگبياندازند.

هنگامي كه عبدالله را به سوي مرگ مي بردند ناگهان اشك از چشمانشجاري شد. سربازان كه تا آن وقت اشك عبدالله بن حذافه را نديده بودند قيصر را باخبركردند...

قيصر كه اين را شنيد خوشحال شد و فكر كرد عبدالله بالاخره از مرگترسيده است و دستور داد او را بياورند.
وقتي عبدالله را به پيش قيصر آوردنددوباره از او خواست دينش را رها كند و نصراني شود اما عبدالله پيشنهادش را دوبارهرد كرد!
قيصر كه واقعا گيج شده بود گفت: واي بر تو پس براي چه گريهكردي؟!

عبدالله گفت: "با خود گفتم اكنون در اين ديگ انداخته مي شوم و همينيك جان كه دارم خواهد رفت در حالي كه من دوست داشتم به اندازه موهاي بدنم جان داشتمو همه آنها در راه الله در اين ديگ انداخته مي شدند..."

قيصر كه واقعادرمانده شده بود و در مقابل ابهت خود را از دست رفته مي ديد گفت: آيا قبول مي كنيپيشاني من را ببوسي و در مقابل آزادت كنم؟
عبدالله گفت: اگر تمام اسراي مسلمانرا هم آزاد كني!

[
عبدالله مي گويد: با خود گفتم او نيست جز دشمني از دشمنانخدا، پيشاني اش را مي بوسم و در مقابل من و تمام اسراي مسلمان را آزاد خواهد كرد واين كار هيچ ضرري براي من ندارد]

جلو آمد و پيشاني امپراطور روم را بوسيد... آنگاه قيصر دستور داد تا اسراي مسلمان را تحويل عبدالله ابن حذافهدهند...

عبدالله بن حذافه و ديگر اسرا به مدينه رسيدند...
عمر بن الخطابكه از داستان عبدالله بن حذافه باخبر شد بسيار مسرور گرديد و گفت:

"
برهر مسلمان واجب است تا پيشاني عبدالله بن حذافه سهمي را ببوسد و من اول اين كار اخواهم كرد".و آنگاه

اميرالمومنين عمر فاروق پيشاني عبدالله رابوسيد...

رضي الله عنهم اجمعين

تهیه کننده : عبدالوهاب کمالی

 

 

ویدیو کلوپ فرهنگی مذهبی ابرار گزیر بزرگترین عرضه کننده سی دی های مذهبی

:: موضوعات مرتبط: آن بوسه !!!!، ،
:: برچسب‌ها: بوسه ,
.:: ::.

صفحه قبل 1 صفحه بعد


تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به Asheq.tanha مي باشد.